صحیفه عرفان

در تونل گردش ناخراشیده ی زمان عقربه های کوچک و بزرگ گوی سبقت گرفته و تاقیام قیامت در یک دوئل تیر خلاص را به چهره ی شخصیت پردازی حوادث و رخدادهای داستانک کلک خیال فجر وبه بارنشستن میوه ی امید و آرزو با فریاد های الله اکبر ، استقلال آزادی درچهل و پنجمین سال آزاد اندیشی باورهای ناب اسلام محمدی علوی جمهوری اسلامی ایران با سلاح ایمان و تعهد و عدالت ورزیکه به برکت خون سرخ شهداء بیمه شده است که ریشه در بیان شهید مرتضی مطهری که فرمودند: شهادت ، تزریق خون است بر پیکر اجتماع ، ریل گذاری شده و قطار ارزش های انقلاب اسلامی با شیپور کلک خیال فجر پیشرفت در همه ی عرصه های علمی ، اجتماعی ، سیاسی ، اقتصادی ،صنعتی را درسطح بین اللمللی به تماشا نشسته ایم .مهدی عرفانیان صحیفه عرفان...

آسمان اشکت بریزد کهکشان گم کرده اممادری شیرین زبان و مهربان گم کرده امطاهره نام است پاک زاده تاک بانوی امیر:گوهر ماه رجب را من عیان گم کرده امگلشن عشقی به پا در انجمن ِ جاودانخاتم ِ دُرِّ نجف را در نهان گم کرده امطاهره هم نام و همتای بتول ِ انبیاء :فاطمه بنت ِ اسد را توامان گم کرده امکعبه مالامال درد ِ مادری ِ نام آشنا :دُرِّ ناب ِ کعبه را در آشیان گم کرده امجان ِعرفان جلوه هفت آسمان عاشقیچون نگین انگشتری رادرجهان گم کرده امآسمان اشکت بریزد کهکشان گم کرده اممادری شیرین زبان و مهربان گم کرده امغزلیات _ مهدی عرفانیان صحیفه عرفان...

نشسته ام بر کلک خیال فجرچشم دوخته ام بر پلک خیال فجرمنور رنگارنگ ، واژگان سبز ،انقلابسبز ، قرمز، سپید ،سلک خیال فجرغزل ، غزل ترانه ی حماسینُت ِ موسیقی ، کلک خیال فجرکهکشان خیال ، تکبیر ، روی ِ بامریتم و آهنگ ِ مُلک ِ خیال فجرکبوترانه ی خون رنگ ، انقلابانفجار ِنور ، مِلک ِ خیال فجرعرفان ، بارقه ی امید ، افتخارجلوه ی حضور ، فَلَک خیال فجرنشسته ام بر کلک ِخیال فجرچشم دوخته ام بر پِلک ِخیال فجرغزلیات _ مهدی عرفانیان صحیفه عرفان...

دریکی ازروزهای سرد زمستانی همراه بانُقل های مسیحایی در حال ریزش و خیزشی که دستِ نوازش برسر تلماسه های نقره ای که روی زمین چهره نمایی می کرد گویا برف و بوران بازی زُوو...کشیدن خود را به رخ وکوچه و خیابان به تماشا گذاشته بود و هرزگاهی صدای تازیانه ی نه نه سرما صورت عابرین پیاده را اعم از زن و مرد و پیر و جوان ونوجوان و کودکان دبستانی را مثل لبوی به خون نشسته ای درظرف سرخ و کبود کرده بود که من در آن زمان دبیر ادبیات عرب و دینی وقرآن بودم یادش بخیر و سلامتی شال و کلاه می کردم ازاین طرف کلان شهر مشهدبا هزاران هزار هجمه ی مشکلات طاقت فرسا با کوله باری اززمزمه ی محبت دعاهای ماثوره مانند دعاهای ایام به روز رسانی هفتگی براساس صنعت تطبیق و انطباق ازشنبه تا جمعه یعنی ازیارب العالمین تا اللهم صل علی محمد و آل محمدو اعجل فرجهم وحشورنا معهم ووو... آیت الكرسي خوب يادمی می آید که پنج نمره را برای جوانان و نوجوانانی که بامن درس قرآن داشتند جهت حفظ و تقویت حافظه ی آنان که ریشه درتوکل و نزدیکی به حضرت حق را داشت برای امتحان شفاهی منظور کرده بودم بگذریمکیف بدست و داخل کیف غذا و صبحانه بین فواصل دوشیفت کاری آخه می دانیدمن برای گذران قطار حمل و نقل زندگی با هزینه های اجاره و چی و چی و چی با احتساب ۲۴ ساعت موظفی چهل و چهار ساعت در قالب اضافه کار با اتوبوس های شرکت واحد هرروز مثل آقای خیاطی فاصله ی قاسم آباد یعنی حدود چهار راه آهن تا آن سر کلان شهر مشهد یعنی شترگلو را با سکو چه های بین خیابان های اصلی زیک زاک روزی و چرخ می کردم تا به مدرسه های راهنمایی شهید رفیعی و سیدجمال الدین اسدآبادی برسم هم فال بود و هم تماشا یک روز که باکلاس های چهل و پنجاه نفری روبرو بودم زتگ کلاس به صدا در آمد و من پله های صحیفه عرفان...

عالم همه گفتگوی ِ زهرا (س)باشد
چون یاس سفیدبه عشق مولی(ع )باشد
زهره ، صدیقه ، طاهره ، محدثه :
مرضیه ، فاطمه ، بتول و کبری (س )باشد
رباعیات _ مهدی عرفانیان

صحیفه عرفان...

نشسته بر هُودَج ِ انتظارمعادله ، مَخرَج ِانتظاردعای ندبه و صد آرزوامید ، هَیاهُودَرِج ِ انتظارهفت آسمان آرزوی سکوتچو فرهنگ ِ فَرج ِ انتظارغزل غزل ترانه ، انتظارپشت ِ ابر جای دِنجِ انتظارمتی ترانا و نراک : آقااشک ِ چشم ِ بُغرَنج ِ انتظارعرفان در بی کرانه سکوتلیموشیرین ، تَرَنج ِ انتظارنشسته بر هُودَج ِ انتظارمعادله ، مَخرَج ِ انتظارغزلیات _ مهدی عرفانیان صحیفه عرفان...